طرز تهیهی روشنفکر :
ما در قرن 17و18و19 رؤسای قبایل، خان زادهها، پولدارها، گردن کلفتهای آفرقا، آسیا و... را میآوردیم، چند روزی در آمستردام، در لندن، در نروژ در بلژیک و در پاریس اینها را میچرخاندیم. لباسهایشان عوض میشد، روابط اجتماعی تازه یاد میگرفتند، کت و شلوار میپوشیدند، پذیرایی تازه، اتومبیل سوار شدن، رقص و زبان و... را یاد میگرفتند، یک ازدواج اروپایی میکردند یا به شکل اروپایی ازدواج میکردند. زندگی اروپایی و آرزوی اروپایی شدن کشور خودشان را بهوجود میآوردیم و اینها را میفرستادیم به کشور خودشان. همان کشورهایی که درِشان برای همیشه به روی ما بسته بود، ما در این کشورها راهی نداشتیم، نجس بودیم، جن بودیم، دشمن بودیم، از ما میهراسیدند، آدم ندیده بودند...»
بعد این روشنفکران را میفرستادیم از آمستردام و برلین و بلژیک و پاریس و فریاد میزدیم "برادری انسانی" و بعد میدیدیم انعکاس صدایمان از آنسوی آفریقا، از گوشهی آسیا، از خاورمیانه و خاور دور؛ از دهان همین روشنفکران پس میآید.
ما می گفتیم "مذهب بشریت به جای مذهبهای مختلف"، باز صدایمان از دهان اینها باز میآمد. هروقت ساکت بودیم آنها هم ساکت میشدند و هر وقت حرف میزدیم، انعکاس وفادارانهی صوت خودمان را از حلقومهایی که ساختهبودیم، میشنیدیم و بعد مطمئن شده بودیم که این روشنفکران نهتنها کوچکترین حرفی جز آنچه ما در دهانشان گذاشته بودیم، ندارند که حتی حق حرف زدن را هم از مردم خودشان گرفتهاند!
به قلم "ژان پل سارتر "
چه تعریف کاملی
به این میگن حرف دل
سلام
لینک تان کردم
تقریبا همه مطالبتون رو خوندم. البته با علاقه . از این به بعد بیشتر میام. از حرف منطقی با پشتوانه عقلی خوشم میاد . با اینکه به قول بچه ها عقل تو کله ام نی. با دیوونگی مون خوشیم . ولی از حرف معقول استقبال می کنم
www.khatshekan.org
یا حق