یکی از بزرگترین حیرت های فلسفی من که هنوز حل نشده باقی مانده است:
چطور می شود کسی که در دوران دبیرستان بچه درس خوان و مودبی که حتی زنگ ورزش ها نیز مشغول درس خواندن بوده و حتی یک شب هم بیرون از خانه نخوابیده است، و رتبه زیر 1000 می آورد،
بعد از مدت یکسال کارش به جایی می رسد که در عرض یکساعت 2 میلیارد تومان به دانشگاه صنعتی شریف خسارت وارد می کند
یا برای جوسازی اقدام به آتش زدن خوابگاه می کند
یا در هنگام آتشسوزی در خوابگاه دختران، به بهانه کمک کردن وارد می شود و در هنگام خروج او را با انباشتی از طلا و موبایل می گیرند
و......
پ.ن:
-تمام حوادث ذکر شده در ماجرای پس از انتخابات پارسال در دانشگاه شریف و بین المللی اصفهان اتفاق افتاد.
-هنوز هم نمی فهمم چطور می شود کسی به این راحتی به اعتقاداتش پشت کند و از اصالت و هویت اصلی خودش، دور شود؟
سلام
چقد عصباني هستيد...درسته روزگار به منتظران پشت كرده اما ما كه راضي هستيم به رضاي خدا......هرچي بيشتر دنيا به ما پشت كنه و بيشتر ناراحتمون كنه بهتر رتبه ما تو بهشت ميره بالاتر...شما هم بهتره به جاي اينكه ناراضي باشين ريزنوشت هاي يك دختر منتظر رو منتشر كنيد...
يا حق
نمي دونم چرا هر موقع ميام اينجا دلم نمي آت زود پنجره رو ببندم/ همه پست هاي اخيرتون رو خوندم. باز هم عالي بودند. مثل هميشه
درست می فرمایید. واقعاً جای تاسف داره
سلام
الحق و النصاف ما هم هنوز نفهمیدیم
سلام بر خانومممممممممممممممم گل
راستی اگه فهمیدی به منم بگو
مقاله ها هنوز بدستم نرسیده. چه کار کنم؟؟؟؟
خیلی احتیاج دارم
جناب خادم الرضا من اصلاً عصبانی نیستم!!!!!!!!
معلوم بود؟؟؟؟
جناب ناشناس دوم، خیلی ممنون از لطف شما. ولی اگه آدرس وبلاگ هم می زاشتید تا من هم می تونستم خدمت برسم.
می ترسید مهمون بیاد وبلاگتون!!! :دی
آره. درست می گید. نمی دونم چرا بعضی ها اینطوری می شن
بسیار عالی می نویسید. من همیشه نوشته ها تون رو دنبال می کنم
موفق باشید
سلام.
امیدوارم همیشه ثابت قلم باشید